۱۳۸۵ آذر ۲۶, یکشنبه

صدای پای آب...

اهل کاشانم .
روزگارم بد نیست .
تکه نانی دارم ، خرده هوشی ، سر سوزن ذوقی .
مادری دارم ، بهتر از برگ درخت .
دوستانی ، بهتر از آب روان .
و خدایی که در این نزدیکی است :
لای این شب بوها ، پای آن کاج بلند .

...

اهل کاشانم ، اما
شهر من کاشان نیست .
شهر من گم شده است .
من با تاب ، من با تب
خانه ای در طرف دیگر شب ساخته ام .
من در این خانه به گم نامی نمناک علف نزدیکم .
من صدای نفس باغچه را می شنوم .
...
و صدای صاف ، باز و بسته شدن پنجره ء تنهایی .
و صدای پاک ، پوست انداختن مبهم عشق ،
متراکم شدن ذوق پریدن در بال
...
من صدای قدم خواهش را می شنوم
و صدای ، پای قانونی خون را در رگ ،
و صدای متلاشی شدن شیشه ء شادی در شب ،
پاره پاره شدن کاغذ زیبایی ،
پر و خالی شدن کاسه ء غربت از باد .
من به آغاز زمین نزدیکم .
...
من به سیبی خوشنودم
و به بوییدن یک بوته ء بابونه .
من به یک آینه ، یک بستگی پاک قناعت دارم .

...
زندگی رسم خوشایندی است .
زندگی بال و پری دارد با وسعت مرگ ،
پرشی دارد اندازه ء عشق .
زندگی چیزی نیست ، که لب طاقچه ء عادت از یاد من و تو برود .
...
هر کجا هستم ، باشم ،
آسمان مال من است .
پنجره ، فکر ، هوا ، عشق ، زمین مال من است .
چه اهمیت داردگاه اگر می رویندقارچ های غربت ؟

...

من نمی دانم
که چرا می گویند : اسب حیوان نجیبی است ، کبوتر زیباست.
و چرا در قفس هیچکسی کرکس نیست .
گل شبدر چه کم از لاله ء قرمز دارد .
چشم ها را باید شست ،
جور دیگر باید دید .
واژه ها را باید شست .
واژه باید خود باد ، واژه باید خود باران باشد .
...
زندگی تر شدن پی در پی ،
زندگی آب تنی کردن در حوضچه ء " اکنون " است .
رخت ها را بکنیم :
آب در یک قدمی است
...
و نپرسیم کجاییم ،
بو کنیم اطلسی تازه ء بیمارستان را .
و نپرسیم که فواره ء اقبال کجاست .
و نپرسیم چرا قلب حقیقت آبی است .
و نپرسیم پدرهای پدرها چه نسیمی ، چه شبی داشته اند .
پشت سر نیست فضایی زنده .
پشت سر مرغ نمی خواند .
پشت سر باد نمی آید .
پشت سر پنجره ء سبز صنوبر بسته است .
پشت سر روی همه فرفره ها خاک نشسته است .
پشت سر خستگی تاریخ است .
پشت سر خاطره ء موج به ساحل صدف سرد سکون می ریزد .
لب دریا برویم ،
تور در آب بیندازیم
و بگیریم طراوت را از آب .
ریگی از روی زمین برداریم
وزن بودن را احساس کنیم .
بد نگوییم به مهتاب اگر تب داریم
...

کار ما نیست شناسایی" راز" گل سرخ،
کار ما شاید این استکه در" افسون " گل سرخ شناور باشیم.
پشت دانایی اردو بزنیم.
دست در جذبه ء یک برگ بشوییم و سر خوان برویم.
صبح ها وقتی خورشید ، در می آید متولد بشویم.
هیجان ها را پرواز دهیم.
روی ادراک فضا، رنگ، صدا، پنجره گل نم بزنیم.
آسمان را بنشانیم میان دو هجای " هستی ".
ریه را از ابدیت پر و خالی بکنیم.
بار دانش را از دوش پرستو به زمین بگذاریم.
...

۶ نظر:

Unknown گفت...

salam DR
mibinam ke khili romantik shody
az khodet baramoon benevice rasty emtehanat key tamom mishe
darzemn man befekre sefareshatet hastam felan ke bayad sabr konam taklif FANDOGH malom beshe :))

Morvarid گفت...

Azizam be in "Setareh Halabim" negah nakon poshtesh "ghalbi az Tala" daram. ;)
Emtehanam farda tamom mishe vali hezarta kareh digeh ghabl az raftan be LA bayad anjam bedam.
Dar morede sefaresham ham dastet dard nakoneh ageh eshkal ya rahnamai khasti bego khodam komaket mikonam midoni keh ...
Dar morede sabr aslan ro man hesab nakonid chon ye 20 sal nori sabr kardam digeh taghateh sabr nadaram dar zemn dalili ham nemibinam sabr konam.

Man montazeram

Unknown گفت...

gorbone on ghalbe talaeet beram madar
eshalah ke LA behet khosh begzare bebin rafty az onja axs befrest o be yade ma ham bash rasty webloget ro ham update kon lotfan

Morvarid گفت...

Hatman azizam :P. Gozareshe safaramo harshab tasviri baraton post mikonma.

Unknown گفت...

Hi, I didnt know you have weblog, you like Sohrab, seems that I dont know too manty things about you,lol. I love him so much too. Do you remeber me? You never responded to my email anymore! Anyways, good to see you are doing fine. Hope you have enjoyed your holidays too. Take care.
AhMad Seyed

Morvarid گفت...

Dore zamoneh bad shodeh taghsireh ma nist. Va la rastesho bekhay man khodam ham ziyad dar morede khodam nemidonam ;).