۱۳۸۶ آذر ۲۶, دوشنبه

The Man-ual



این کتا بو خیلی وقته گرفتم ولی هنوز نتونستم بخونمش. خیلی با نمکه . وقتی خوندم براتون نکته هاشو می نویسم. البته شاید بنویسم حالا ببینم چقدر دخترهای خوبی هستید.

۱۳۸۶ آذر ۲۳, جمعه

Am I on diet? ;)

حالا هی بگید چرا توپولی چرا رژیم نمی گیری، چرا ورزش نمی کنی. ای بابا من نه اینکه به حرف شما اهمیت نمی دم. نه من نمی خواهم دوستامو از دست بدم. پس دیگه فکر بد نکنید آفرین. البته اینم یه مدل دیگه از خود عاشقه گروهیه که هممون بهش مبتلا هستیم. آره جانم مسریه واسه همین فاصله جانبی را رعایت فرمائید. نه چاقیو که نمیگم اونو که من از شما گرفتم خود عاشقیو منظورمه. زیاد شیطونی نکنید وایسید منم بیام با هم شیطونی کنیم.

More Diet Tips :P




Diet ;)

۱۳۸۶ آبان ۱۵, سه‌شنبه

self-congratulation

تبریک


این پستو سفارشی دارم مینویسم. الان حسابی خستم ولی چون میتی ویتی خواسته دیگه چکار کنم مینویسم. یادم می یاد وقتی من و دوست عزیز واترآبادی کانادایمون اولین روز رفتیم مرکز وای چقدر خندیدیم. اولاً که جاش ته دانیا بودوقتی هم که رسیدیم مادر خانواده شمعدانی اومد مارو برد و باهامون مصاحبه کرد. بعد مارو فرستادن پیش آقای نوری و اونم نامردی نکردو یه دفترچه چهل برگ گذاشت جلومون وای من اصلاً شوکه بودم. در ضمن ناخونامم لاک داشت اونم رنگ آبی چون زمستون بود یه دستکش بافتنی قرمز دستم بود ولی چون ناخونام بلند و آبی بود بازم معلوم می شد. نمی دونید با چه بدبختی نوشتم. اون دفترچه چل برگه هم که هرچی می نوشتی تموم نمیشد. دیگه مجبور شدم یه نسخه از شجره ناممو به انضنام و دفتر خاطرات فامیلم رو هم بذارم. ولی بازهم کلی سئوال بدون جواب موند. ولی منفعتش این بود که فهمیدم چه مواردی باید لاگ کنم و به دفترخاطرات فامیلیم اضافه کنم. حالا اومدیم بالا منم که ماشالا هرچی به ذهنم می یاد میگم اون موقع هم که از الان هم کوچیکتر (شوت تر) بودم. برگشتم به مادر خانواده شمعدانی گفتم حالا کی گفته من حاظرم اینجا کار کنم که اینا منو استنتاق کردن. این شروع تشکیل خانواده شمعدانی بود هیجدهم بهمن بود. فرداشم که دوتا دختر دیگه خدا به مادر خانواده داد و شدیم پنج نفر و چند روز بعد سه نفر دیگه که یکی از اونها حاج خانم بود به خانواده اضافه شد. جالب این جاست که همه دختر بودیم.

از اون روزها مدتها می گذره وقتی به تک تکتون فکر میکنم واقعاً خوشحال میشم همه موفق هستید. درسته هر کدوم آرزو و رویا زندگیمونو بازی میکنیم ولی تحصین برانگیزه.

دوست عزیز واتر آبادیمون با پشت کار و تلاشهای بی وقفه به خواستش رسید. من شخصاً بهش تبریک میگم. بلاخره کائناتو از رو بردی و شایستگی و لیاقت خودتو ثابت کردی. آفرین. فعلاً از قول من خودتو یه ماچ بکن تا دور بعد که اومدی ده بالا از خجالتتون در بیایم.

روزهائی که خسته میشم خاطرات گذشته رو مرور میکنم و یادم می یاد برای هر مرحله پروژه چقدر تلاش میکردیم. اون تلاشها و تا دیر وقت کار کردنها از همه ما افراد لایقی ساخته. شاید بگید چه از خود راضی ولی من کلاً آدمی نیستم از خودم تعریف کنم. ولی این بار به جرات به خودم و خانواده شمعدانی و اینکه یکی از اعضاء این خانواده هستم می بالم. جا دارد اینجا از مادر خانواده شمعدانی تقدیر و تشکر شود که این دوستیهارو ما مدیون اون هستیم و خیلی جاها به شکل گیری شخصیت کاری ما کمک کرد. به قول مادر خانواده نگذاشت روحیه پژوهشگری و انرژی بی اندازه ما توی اون محیط کسموم خراب بشه – مرسی (بند هشت به علاوه به بوس گنده).

ببینید مادر خانواده چه کرده. راستی مارو از کجا پیدا کرده.

حیف که نیستم اونجا ولی از قول من هم چندتا عکس تکی بگیرید.

خانم های زیبا همیشه کنارهم خندیدیم و گریه کردیم. این بارهم یه موفقیت جدید دیگه برای یکی ازاعضاء خانواده شمعدانی. همه باهم شاد باشید راستی فقط چک کنید رستورانی که میرید حتماً میگو داشته باشه (نمیدونم چندتاتون این موضوعو یادتون می یاد).

خوبو خوش باشید به امید دیدار جای منو هم خالی کنید حیف که نیستم شلوغ کنم. نه اصلاً می خام بدونم بدون من اصلاً مزه داره؟

۱۳۸۶ مهر ۲۸, شنبه

Ye alameh energy


Hamishe adama azam miporsidan, to in hame energio az koja miyari. Bazi vaghta fekr mikonam ba in hameh energy keh daram bayad chikar konam. Hala yeki az manabee kasbeh energimo bainkeh seriyeh baraton migam.
Chand rozeh pish sateh 6 sobh az khab pashodam va aslan modam khob nabod vali khob shoro kardam hamontor keh to takhtam bodam dars khondan. Didam cellphonam zangh mizaneh bardashtam didam WOW! ameh nasiyeh (ameh kochikam-ghablan keh gofteh bodam dota ameh daram yeki bozorgh yeki kochik). Dashtam bal dar miavorrdam, bad az harfao ebraze ehasasteh famili baram az zendegi goft manam koli soalayeh ajib gharib keh to zehnam bedoneh javab mondeh bodeo porsidam. Onam behtarin javabharo behem dad. Koli behem energy dad va rohiyeh. Badam baram yeseri esme ketabo nevisandeh moarefi kard keh bekhonam. Va az on roz hesabi khobam va emroz sobham in emailo azash gereftam delam nayomad shoma ha ham nakhonidesh.

zendegi hamvareh be in maniy nist ke ensan kart haye .
barandeh dr dast dashte bashad .
balke be in manast ke ba kart haye besiyar
badash khoob bazi konad.
shad bashid
hezarta mach barai mori khodam .ame nasi to.

۱۳۸۶ مهر ۱۹, پنجشنبه

Persian Dream


Dark redish October full of hurting sensations

Colorful fall replete with disconcerting reasons

What way would one use to be made believe?

To be listened by such sweet delightful ears?

No, perhaps there would be no sense at all

In dreaming I were transformed into the Golf

And as a magic startle swallow you inside

As if forcibly dominating my Persian land

No, how come one be so stupid as to want

To have inside a Pearl as pure and unique

I would not be that egotistical to imprison

Inside myself so beautiful female fabric

What I would do cannot be said in words

Because this Pearl shines and sings like birds

It is precious and needs freedom like me

Go Pearl, be happy, be you, be whatever, be free!


E.Souza

۱۳۸۶ مهر ۱۱, چهارشنبه

My fortune cookie

تولدم مبارک

من واقعاً احساس خوش بختی میکنم. با داشتن دوستهائی مثل شما، من واقعاً خوش بختم و بزرگترین ثروت دنیا رو دارم. امروز صبح از میتی ویتی یه فورچون کوکی گرفتم و از شنگول هم یه کارت خوشگل که هر دوشون پره از انرژی. یادتون می یاد تو اولین پست هائی که نوشته بودم حدوداً یک سال پیش، گفتم که من مُردم و اومدم بهشت ولی امروز می خام بگم امروز روز تولد منه. دیشب متولد شدم ولی برعکس دفعه قبل این دفعه بزرگتر از قبل بدنیا اومدم (فقط تصور کن این دفعه دیگه چه قدر گنده میشم). احساس میکنم بال در آوردم، احساس میکنم سبک شدم (نه بابا رژیم نگرفنم دلیلش چیز دیگه ایه).

۱۳۸۶ مهر ۷, شنبه

۱۳۸۶ شهریور ۱۹, دوشنبه

!!!!!!!!!!!!! یکاره


من میخوام بدونم آخه چطوری میشه ازاین گذشت؟ تا وقتی آدمهای به این خوشگلی هستن یعنی کلی انگیزه برای زندگی هست. نه جون شما این یکی اصلاً یه چیز دیگست. من که هستمش.

۱۳۸۶ شهریور ۱۳, سه‌شنبه

The Secret


وقتی شنگول از ایران برگشت مامانم یه سی دی فیلم و دوباره یک سری دیگه بریده روزنامه دوباره برام فرستاده. جالب اینکه همون فیلمی که مامانم فرستاده، سایتشو پوپک (دختر عمه نارنینم) برام امروز فرستاده. کلی هم حرفهای خوشگل برام نوشته. کلی بهم انرژی داد امروز. البته ناگفته نمونه که من هنوز وقت نکردم فیلمرو ببینم چون مامانم گفته باید اینو با دوستات ببینی. حالا امتحانم تموم بشه با بچه ها می بینمش. به شما هم توصیه می کنم اگه تاحالا ندیدینش ببینید. من که دلم دیگه طاقت نداره بدونم جریان چیه. فعلاً تا بعد از امتحانم.

۱۳۸۶ شهریور ۸, پنجشنبه

Funniest Lines


Why are woman wearing perfumes that smell like flowers to attract men? Men don't like flowers. I wear a scent called "new-car interior".

Rita Rudner

Your marriage is in trouble if your wife says, "You're only interested in one thing," and you can't remember what it is.

Milton Berle

About a month ago, I got a cactus. And a week later, it died. I got really depressed because it was like, Damn, I am less nurturing than a desert.
Demetri Martin

Woman don't want to hear what you think. woman want to hear what they think - in a deeper
voice.

Bill Cosby

۱۳۸۶ شهریور ۷, چهارشنبه

No Comment!

حالا نوبت کیه؟

وای آخ جون حاج خانم با اینکه به علت کم کاری و تمارض در سالهای گذشته از بازی اخراج شده بود ولی اخیراً باتلاشهای گسترده ، لیاقتها و جانفشانی های متعدد که در چند ماهه گذشته از خود نشان داده اند اجازه ورود به بازی را بلاخره پیدا کردند و باعث شدند همه از موچ بودن در بییام. آآآآآآآخخخخخخخخخخخخ جججججججججججون. بله متوجه هستم میتی هست. نه جانم ایشونو ما محض نمونه نگه داشتیم مال ویترینه فروشی نیست. لطفاً مجداداً سئوال تفرمائید. من که ذوق مرگم.

۱۳۸۶ شهریور ۵, دوشنبه

Why you need room mate?

هی میگن تو چرا هم خونه می خوای. حالا واستون میگم. من اول که اومدم اینجا چون محدودیت بار داشتم نتونستم همه لباسامو بیارم در ضمن اینحا هم لباسها سایز من نیست. البته ناگفته نماند که تلاشهای بی وقفه بنده برای رسوندن خودم به سایز اینجا داره یواش یواش جواب میده. به خاطر این موضوع ازمامان جان درخواست کردم لباسامو برام بفرسته. اونم فرستاد. خوب دیروز من از خواب بلند شدمو یه خورده الکی قل خوردم. آخه به خاطر اضافه وزن دیگه قل میخورم راه نمیرم. ولی خوب اینم بد نیست از راه رفتن راحت تره فقط یه خورده بعضی وقتها زیاد که قل بخوری سر گیجه می گیری. بچها خونه نبودن البته من الان هم خونه ندارم ولی دوتا مهمان نارنین دارم که یه چند روزی رفتن مسافرت نیویورک. منم جون عمه وسطیم موندم درس بخونم. سرتونو درد نیارم بالاخره رفتم سر کمودمو یکی از پیرن هامو که مامانم برام فرستاده بودو برداشتمو و اتو کردم. خوب بعد تنم کردم. ولی وقتی اومدم زیپشو ببندم تازه یادم افتاد که ای وای من حتما یه هم خونه لازم دارم. خوب کاری در اون موقع نمی شد کرد. فقط لباسمو عوض کردم. نتیجه اخلاقی و راه حلهای ممکن برای پوشیدن لباسهای زیپ دار اونم زیپ از پشت..
  1. اصلا پیراهن زیپ دار یا دکمه دار نخرید (این که ممکن نیست)
  2. از لباسهای قدیمیتون در صورت اضافه وزن چشم پوشی کنید (مهم نیست چقدر دوستشون دارید)
  3. یه هم خونه داشته باشید

چون دو مورد اول برای من ممکن نیست من مورد سوم را انتخاب کردم. درهرصورت حالا هی بپرسید چرا هم خونه می خواهید. این دلیل کافی نبود واقعا که سخت گیرید.

۱۳۸۶ مرداد ۲۵, پنجشنبه

PLEASE SAY NOT


One more time
And you shine
The more I see of you
The more my spirit lies in peace

And here I am again
In my own silence alone
After you are gone

And looking at your photo
I just cannot imagine
How can you not see
How sweet and unique you can be

I look at your image
And I dream
I dream of you
Of your thoughts
Of your world

I look at your hair
Your nose
Your eyes
Your lips
Your skin

Please, don’t say this is sin

E. Souza

۱۳۸۶ مرداد ۵, جمعه

بدو بیا دلم برات یه ذره شده -آلبالو

این عکسم یکی از هنرهای منه که تو دانشگاه گرفتم
بله البته که با موبایلم گرفتم
:P این قسمتشو شرکت سونی اریکسون پشتیبانی میکنه

این پست فقط مخصوص شنگولمه
شنیدم شنگولم بعد از دو ماه نیم بلاخره داره دو هفته دیگه بر می گرده. دلم برای خوشگلم یه ذره شده . الان با مریم حرف زدم و قرار شد بریم ورزش ولی با نیم ساعت اختلاف ساعت. یا به قول مریم تداخل ساعت. بعدش یدفعه ناگهانی احساساتم قلنبه شد (آخه یاد اون موقع افتادم که با هم می رفنیم ورزش) و دلم برای شنگولم یه ذره شد. کاشکی خوشگلم اینجا بودی و با هم می رفتیم ورزش. نمی دونی نبودی من چقدر تپل تر شدم. الان یه عالمه پیشنهاد کار بهم شده برای جاده صاف کنی که منو به عنوان بوم غلتون استفاده کنند. ولی اراده کردم اگه بشه همین اندازه فعلاً بمونم نه اینکه الان خوبم ولی اینکه بگم می خوام لاغر بشم یه جورائی سخته حالا قدم به قدم. از بحث دور نشیم دلم برات یه ذره شده و بدون بی صبرانه منتظر اومدنت هستم خوشگلم.

منتظرتم شکوفه گیلاس
دوست تو پولت تربچه دیروز بوم غلتون فعلی
"البته اسامی زیادی هست که الان وصف الحال منه مثل ننه رستم و یا ... که نمیتونم بگم این قسمت کاملاً شخصیه

۱۳۸۶ مرداد ۳, چهارشنبه

یخچالی شدن

یادتون باشه وقتی جواب از برنامم گرفتم در این مورد براتون بنویسم که این اصطلاح در خانواده ما چه معنی داره؟

۱۳۸۶ تیر ۳۱, یکشنبه

Kayaking

توضیح در مورد عکس بگم که این عکس من نیست ولی همون تور در همون جائی که من رفتمه.

قبل از اینکه این پستم هم مثل بقیه که نصفه نوشتم کهنه بشه بگم که من آخر هفته طبق چند هفته گذشته رفتم "بارهاربر". دیگه قراره تو خط اورونو بارهاربر کار کنم. میگفتم، برای دیدن پافین و وال رفته بودم که بازم نشد به دلیل بدی هوا کنسل شد. ولی به جاش رفتم کایاک سواری. اگه کی می خواید بدونید که چیه یه چیزی مثل خر سواری منتها تو آب. البته من تا حالا خر سوار نشدم واسه همین ممکنه اشتباه تشبیه کرده باشم بخاطر همین بهترخودتون امتحان کنید. طبق معمول یه جلیقه نجات دادن پوشیدیم و یه جفت از اون کفش بو گندوها که مال لباس خیس. بعدشم یه دامن زرد تنمون کردن که بعداً می کشی دور جائی که تو قایق نشستی که خیلی خیس نشی که البته من همهِ لباسم خیس شد. حالا چرا ؟ نمی دونم! بعدم یه پارو میدن بهت دو طرفه نه مثل رفتینگ یه طرفه. البته من رفتینگ هم رفتم پستشم نصفه نوشتم ولی هنوز کامل نیست. اولش یه سری آموزش میدن که باید چکار کنی و بعدش سوار میشی و دامنو می کشی دور جائی که نشستی و میری. هم دونفره هست هم یه نفره. که کسی که پشت میشینه فرمون و کنترل کایاکو داره و نفر جلوئی پارو میرنه. وای خدایا چشمتون روز بد نبینه. من عقب نشستم و چه کردم. حالا خوبه تو اتوبان نبودیم. براتون لائی می کشیدم وسط قایقها بیا و ببین. تازه دستی هم کشیدم. دیگه اینقدر خندیدم که دختره که مسئول گروه بود بعداً بهم گفت تو کانال میخواستم بفرستمت تو یه قایق دیگه. بگذریم. وقتی فرمون قایق دست من باشه از این بهتر نمی شه. یادم رفت بگم این تور یه ساعت و نیم روی اقیانوس بود عالی بود در ضمن یه خورده هم مه بود حرف نداشت جاتون خالی حتماً امتحان کنید. حالا بگید مشکل چی بوده که کایاک من راه صافو نمی رفته؟ هرکی بگه یه روز کایاک سواری به همین تور مهمون منه. یه راهنمائی هم میکنم: نه جانم ربطی به رانندگی و دست فرمون من نداره.بیخودی واسه دختر مردم حرف در نیارید . یه چیز دیگه هم یادم رفت بگم صندلیش خیلی ناراحت بود اگه خواستید برید ناز بالشتون یادتون نره من که هنوز کمر درد دارم.

۱۳۸۶ تیر ۲۸, پنجشنبه

Don't Panic

خوب این پست جدید یه جورائی واسه من مهمه. نه بخاطر دوست خوش تیپمون بخاطر امنیت جانی نویسندگان محترم. من قبول دارم گمنام نوشتن مزه خودشو داره. منم بدم نمی یاد! هیجان ناشناخته ها بیشتر از شناخته هاست. ولی من دلم کوچیکه و طاقت نداره در ضمن امروز انقدر فکرم مشغوله که فقط میتونم به طراحی شبکه عصبی تک لایه فکر کنم و مقایسه پیچیدگی این روش با روش های دیگه . ولی دارم سعی خودمو می کنم که فکرمو جمع کنم و کمتر پرتو پلا بنویسم. نه الان نمی تونم امشب می نویسم وقتی کامل کارمو تموم کردم. اصلاً نمی تونم .... خودم هم باورم نمیشه - وای خواهر هل شدم
بعداً می گم الان نمی تونم.

۱۳۸۶ تیر ۲۷, چهارشنبه

Ghost Moth

ببخشید این عکسو برداشتم چون اصلاً قابل تحمل نبود. نه برای خودم نه برای دوستام.
This is a photo of a sparrow-sized moth called a "ghost moth". This is the moth whose larvae are known as witchetty grubs, a local delicacy.

این خوشگلها رو که می بینید مشکل جدید بنده هستند در سرزمین سرخپوستها. من ایران که بودم یه دونه فسقلی از این موجودات نازنین را که می دیدم زهره ترک می شدم و صد نفر "کور باشو دور باش باید" تو راه من می گفتن تا من از یه مسیر رد بشم و اینهارو نبینم. حالا اینجا شبها که می خواهم برم خونه دم در خونم حداقل دویست تا کوچک 100 تا متوسط و یک عدد عظیم الجثه برام نگهبانی میدن. میگم عظیم الجثه فکر نکنید شوخی میکنم. حداقل بیست سانتیمتر هستند. بدون تعارف. اگه جراتشو داشتم حتماً براتون عکس می گرفتم ولی فعلاً که ندارم. اینا باعث شدن من دوشب نتوتم برم خونه بخوابم. باورتون میشه؟ دیشب دیگه گریم گرفته بود از در پشتی رفتم ولی اونم قفل بود و باز نمی شد. دوباره ناچار شدم رفتم خونه مریم خوابیدم. یه موقع فکر نکنید ترسیده بودم نه ......... دلم برای مریم تنگ شده بود گفتم اونم تنها نباشه. حالا اگه شما راه حلی به نظرتون میرسه که من بکار ببرم وبتونم برم خونه بگید. آره میدونم میتونم

  1. اصلاً نترسم (خوب این که ممکن نیست)
  2. از خونه بیرون نیام تا هوا حسابی سرد بشه (این هم ممکن نیست)
  3. تا هوا خیلی تاریک نشده بیام خونه (اینم یه جورائی غیر ممکنه)
  4. زنگ بزنم به 911 و بگم بیان منو پوشش بدن تا من برم تو. (اینم خنده داره)
  5. یه نگهبان استخدام کنم (این آخری بد فکری نیست ولی شرایط من برای استخدام یه نمه سخته)
  6. ....

منتظر نظراتتون هستم. زودتر بگید می خوام امشب تو تخت خودم بخوابم. یا به عبارت بهتر مریم می خواد تو تختش بخوابه.

۱۳۸۶ تیر ۲۶, سه‌شنبه

یک حراج استثنائی، بشتابید فقط یدونه مونده

سلام این پست فقط مخصوص حاج خانم نوشته شده

من تو آخرین پستم (به فارسی و برای عید) نوشتم دلم واسه حاج خانم تنگ شده مخصوصاً واسه کل کل کردن. اون موقع آتوسا جون "حاج خانم" هنوز ایران بود. همچین جوهر نوشتم خشک نشده بود که میترا زنگ زد گفت حاج خانم داره هفته دیگه می یاد دو هفته بمونه اگه خوشش اومد بمونه. منم که شوکه شده بودم گفتم مگه خونه خالست که دو روز بیای و بری. بگذریم. چشمتون روزه بد نبینه حاج خانم پاش رسید واشنگتن. زنگ زد و گیر ........ که پاشو بیا اینجا انگار سرکوچه می خواهم برم. حالا تنها خودش که نه گوشیو داد به عمه و بقیه فامیل و بنده را به طور رسمی دعوت کردند. منم که خجالتی و حساس داشتم یواش یواش نرم می شدم ولی از اونجا که همیشه عقلم به احساسم قلبه داره (جون عمه وسطیم. چرا؟ چون من دوتا عمه بیشتر ندارم و خیلی هم دوستشون دارم)تونستم جلو خودمو بگیرم. سرتونو درد نیارم که با چه بدبختی و قربون صدقه بلاخره بی خیال شد و قرار شد وقتی رفت تگزاس برم ببینمش. آخ نگفتم حاج خانم دکتر ما تگزاس پذیرش گرفته. از موقعی که اومده کشته منو. گفتم من تو آخرین پستم نوشتم دلم برات تنگ شده اگه میدونستم این همه مستجابو دعوم چیز دیگه میخواستم. البته من الان سالهاست که هرکی ازم میپرسه چی می خوای یه جواب ثابت میدم. اگه یکی یه بار هم با من حرف زده باشه و سئوالی تو این مایه ها کرده باشه حتماً میدونه چیه. ولی نمیدونم چرا خدا این یکیو سانسور میکنه؟ بگذریم، میگم که به ما که میرسه شایعه میشه.

خلاصه (نه اصرار نکنید نمیتونم مفصل بگم به دو دلیل اول وقت ندارم و دو میترا گفت کوتاه بنویس) به حاج خانم گفتم من نمیدونم کدوم آدم نارنینی "..." به تو ویزا داده. اگه میدونستم ..............

حالا حاج خانم جا افتادن و تگزاس تشریف دارن. اون روز به من زنگ زده رفته روی پیغام گیر و یه لغت (فحش) جدید اختراع کردن ایشون و فرمودند "کوفت علی" کجائی؟ دلتون بسوزه من حتی دوستام اینقدر دوستم دارن که حتی بغیر از اینکه برام شعر میگن، فحش اختصاصی هم برام میگن.

حالا همه اینها رو گفتم بگم که خانم خوشگله (حاج خانم) در آخرین پست من یه کامنت گذاشته و باید بگم عزیرم قرار نیست شوخی این مدلی با من بکنی. ننه میدونی که من قلبم طاقت این شوخی ها رو نداره، خوب نیست آدم رو نقطه ضعف مردم دست بزاره.

در هر صورت یک عدد دوست خوب (ملقب به حاج خانم مقیم تگزاس) با شرایط عالی اوکازیون با یه دست کاسه بشقاب گل مرغی تعویض می گردد. Just one in stock

توجه: هرکی بگه من همیشه چی میخواهم برنده یه تور مجانی در سرزمین سرخپوست ها خواهد شد. پاسخ های خودتونو به آدرس ما صندوق پستی بفرستید.

۱۳۸۶ تیر ۲۲, جمعه

Friday 13th

میگن امروز روز خوبی نیست. شما چی فکر می کنید؟

۱۳۸۶ تیر ۲۱, پنجشنبه

Time Management


Engineering, constructors, and other professionals frequently feel that they don’t have enough time to accomplish all of the work that is expected of them.

We need ask ourselves these questions:
1. Things that we must do
2. Things that we should do
3. Things that would be nice to do, but that are optional or of a low priority

As engineers, we tend to be action-oriented, and to plunge into task without answering these very important questions before we begin. This can mean that we are not managing our time effectively. We may be devoting too much time to unimportant or unnecessary tasks, and not enough to the really important objectives (the “right things”) that are required to accomplish the job.
These questions tell us that, as engineers, we need to change our assumptions, concepts, and attitudes toward time before we can learn to manage our time well. A change in assumptions and attitudes always precedes a change in behavior.
Written goals and objectives are absolutely essential for effective time management. Written goals help us to clarify our objectives, and increase our commitment to see them through to completion. They help us to remember them when conflicting demands upon us.

۱۳۸۶ تیر ۱۹, سه‌شنبه



Yesterday I got some yogurt. The name of that yogurt is GoGurt. It contains 32-yogurt tubes. But the funny part is you can find some funny words on those tubes. I gana put some of them in this place.

Royal Life

Gossip

Have you heard how Sleeping Beauty gets her exercises?

Answer

She Takes Power Naps.

۱۳۸۶ اردیبهشت ۲۸, جمعه

Safar Nameh Orono ta Orono (rozeh aval)

salam emshab mikham benevisam ageh inkaro nakonam khbam nemibareh (albateh in yetikaro alaki goftam chon enghadr khoshkhbam keh hamin alan mitonam ta sobh bekhabam bedoneh tavaghof). DAr zemn hamin alan begam ghor nazanaid chera pinglish neveshtio az in harfa. Aslan halesho nadaram fekr konam. akhe adam do nesfeh shab be vaghteh LA mitoneh ba keybordeh englisi farsi beneviseh. Shomaro nemidonam vali man nistam (yani hastam vali khastam). Khob jonam vasaton begeh keh safareh bandeh az Orono ta Orono bezodi be payan khahad resid ye chand rozi azash namondeh vali khobe baraton beg am keh tavaghof gahyaeh man to in safar koja ha bodeh va che safareh por khatereh va por az majarai bod. In safaro ta akhareh omram faramosh nemikonam. Hala dalilesho akasareton midonid vali onay ham keh nemidonan ziyad mohem nist. In mozo vaseyeh man mohemeh va begam az noe kheily khososiyeh lotfan pa piche man nashid keh begham. Hala berim sareh asleh mozo keh safar nameh man hast.
Safareh man rozeh 8 sobhe shnabeh 23 Jun az Orono ba Benshin shoro shod. Ghabl az harchiz begam keh morvarid joon belakhareh bad az yek sal eghamat dar sarzamineh sorkhpostha belkhareh mashin kharid. Vaghean jayeh tashvigh dareh vali khob ba komak va rahnamiyeh dostan. Be har hal ziyad hasiyeh naram ageh yemogeh fozoliton gol kard keh mashin bandeh chiyeho chand kharidamo az in chiza eshkal nadareh ino mitonid beporsid. Ageh sareh hal bodam javab midam (shokhi kardam hatman migam). khob dashtam migoftam sob sateh 8 benshin ba mashineh khodesh omad dame khone mano do mashineh raftim Bangor istgahe otobus keh mashinesho park koneh vaghty bargasht digeh rahat bereh khoneh. Vali khob Az onjay keh inja amricast na Iran ya begholeh Benshin Chin. Goftan ja nadareh parking vali ageh Iran ya Chin bod hatman ye jor jash midadim. BEhar hal ma dobareh bargashtim va mashineh benshino gozashtim khoneh va bamashineh man bargashtim raftim sobhaneh khordim. Keh hala koja mohem nist badehs besoyeh Boston harekat kardim. Khob mikham az haminja baraton ye eterafeh dostaneh bokonam onam inkeh vaghean man rom ziyadeh. Akhe bego dokhtareh khob tokeh to Tehranaz zoreh laj bazi in avakher chand bar bishtar ranadeghi nakardi chetori be k hodet ejazeh dadi 4 saat onam to highway ranadegi koni? Albateh ino begam keh navigator ham kharidam va raho on behem neshon midad. Behar hal ba in dosteh aziz tar az janemon residim be maghsad keh hamon Boston basheh. va shaboh khoneh yeki az dostnahe azizeh man mondim ta farda berim Vegas. Vaghty residim dameh khoneyeh dosteh man ishon tashrif nadashtan vaghty ham tashrif avaordan farmodan va che zod residi man fekr mikardam raho bejayeh 4 sat 8 sateh biyay. Inam az dostayeh man. Chant azina dashteh basham doshman nem ikham hamina kafiyan. Beghzarim avalin chtreh khoedemono onja pahn kardim. Badesh asri barayeh sham raftim China Town keh hala badan axasho be maraze dideh omom mizaram. Va onja hesabi ghazayeh chini khordim vay cheghadr ziyad bod valikhob bad nabod. Toyeh on resturan yechizeh jadid az chinia yad gereftam onam inkeh vaghty daran ba yaenafar harf mizanan ageh yeki ye kari barashon anjam bedeh masalan barashon chai berizeh barayeh inkeh harfeshono ghat nakonan va dar zemn moadab ham bashan ba royeh dota angoshteh dasteshon eshareh va angoshteh vasati dobar mizana ro miz be mani merci. Badehs ham az onja raftim yekhordeh to Boston gashtimo vagty khastim berim cake shokolati bokhorim tebgeh mamol chon dosteh azizeton hanoz nonahal be nazar miyad ajazeyeh vorod nadadan va goftan ID mikhaym keh on ID hayeh manm barashon ghabol nabod. Dar natijeh majbor shodim berim Oliv Garden cakeh shokolati bokhorim. Badesham bad az khordaneh shokolat tebgeh mamol hamaon hyper bodim va koli khandidim. Yadam miyad onashab dostam dar moredeh etefaghati keh khoneyeh madar bozorgesh barash oftadeh bod migoft keh ma dar nahayat be in natijeh residim keh khone madar bozorghrh ishon aslan jayeh amni nist va aslan tosiyeh nemishe keh hata agar ham davat shodo berid. Hata aghar jay barayeh pahn kardaneh chatreton nadashtid baz ham onja monaseb nist. Ino dostaneh goftam baz tasmimesh ba khodetoneh. Fardasham tebgeh mamol raftim kafsh kharidim ham man ham Benshin va khodeton midonid keh khrideh bedoneh kafsh aslan mani nadareh. Badesh ham omadim vasayelemono bardashtim va raftim forodgah be ghasteh Vegas. Parvazeh man be Vegas bedoneh tavaghof bod vali maleh benshin ba tavaghof va dar zemn man gharar bod yek saat zod tar beresam. Keh hala baghiyeh majara bemoneh vaseyeh badan. Felan khobo khosh bashid man beram bekhbam keh daram ghash mikonam. Shob ya hamon roz khosh.

۱۳۸۶ اردیبهشت ۱۳, پنجشنبه

به زودی در اینجا مطلب جدید نوشته می شود



(بابا جون من دانشجو دکترا برقم نه روزنامه نگاری در ضمن الان آخر ترمه). می دونم خیلی وقته که ننوشتم. آخرین توصیه در مورد خوشی و ناخوشی های خودم بود (مثل اینکه منو نمی شناسین ناراحتی ؟؟؟؟؟؟؟؟؟؟؟؟؟؟؟؟؟). خوب باید بگم که خوبو خوشم. ولی این آخر ترمی سرم شلوغه ولی از 8 ام این ماه امتحانام تموم میشه میتونم براتون از اینجا بگم. میدونم دوستم دارید و نگرانم هستید ولی یه چیزی بهتون بگم میگن بی خبری خوش خبری. حالا از چهارشنبه به بعد براتون می نویسم. یه دنیا حرف براتون دارم. پس حسابی مواظب خودتون باشید تا چهارشنبه.

۱۳۸۶ فروردین ۱۹, یکشنبه

Funny Lines

Don’t trust guys anymore. Why? It's obvious just read following lines. I am sure after that you will change your mind. If you still trust them. (But it’s not a general rule. Anyway, I couldn’t find one of them trustable available or taken yet. If you found! And, if you don’t mind! Just let me know :P .)

  • I hope you know CPR, `cause you take my breath away.
  • You look like my next girlfriend.
  • I lost my phone number, can I have yours?
  • Oh! Sorry, I thought that was a Braille nametag.
  • Do you believe in love at first sight? If not I’ll walk by again.
  • Hi, I can make more money than you can spend.
  • Hi, my name is chance. Do I have one?
  • Can I borrow your library card, `cause I want to check you out.

(Sorry! for some reasons I can’t write all of them)

Source: "Family Guy"

۱۳۸۶ فروردین ۸, چهارشنبه

Doppler Shift (Song)



Doppler Shifting(by Alan Smale)
Susan cruisin' down the freeway doing seventy-eight
(go speed racing, go speed racing)
She just likes to drive fast, it's not that she's late
(no tail-gating, no tail gating)
Goes over a hilltop and what a surprise
(too late sister, you're in for it now)
Blue and red flashing lights right in front of her eyes

Nee nee nee nee nee nee nah nah nah nah nah nah nah nah

Now Susan's standing by the side of her car
(show me your licence, you're in big trouble)
Trucks blowing right by her but she's not going far
(they're still cruisin', Susan's losin')
She's been caught by a speed trap, and now she can hear
(here comes the physics, you're in for it now)
Sound of the Doppler Shift right in her ear
Eeeeeeeeeeeeee-owwwwwwwwww
That's the Doppler Shift - you've heard it I know
Doppler Shift - first it's high then it's low
The good cop's gun shoots out only radar
And the beam bounces back off bad Susan's car
And assuming the policeman is standing in range
His gun tells him all about the frequency change
Then Susan's walking, walking
Her speed racing days are done
They're light years away, man, and that's pretty far
(lightspeed's the limit, the big speed limit)
But there's plenty we can learn from the light of a star
(split it with a prism, there's little lines in it)
By looking at the spectrum at the light that's glowing
(wavelengths of emission, measured with precision)
Its Doppler Shift will tell us if it's coming or going

Doo doo doo doo doo-ooo
That's the Doppler Shift - you see it, it's true
Doppler Shift - to the red or the blue

When a star is approaching and it's coming our way
Its spectrum seems bluer, won't you hear what I say
And when a star's retreating way out of range
And the scientist measures its frequency change
Well that's a redshift, redshift
If the star is moving away
By reading Doppler Shifts of all we see in the skies
(clusters of galaxies, near and far)
We get the big picture and a big surprise
(redshifts going, redshifts going)
The Universe is growing and expanding away
(galaxies are speeding, speeding away)
But maybe gravity will shrink it back some day

Owwwwwwwwwwwww-eeeeeeeeeee

Doppler Shift - to the red or the blue
Doppler Shift - and our shift's overdue
Now blueshifts come and redshifts go
And that's pretty much everything you need to know
Now we're gonna pick up Susan and give her a ride
So you guys remember Doppler, and you drive to survive
And now we're shifting, shifting
And our Doppler song is done

۱۳۸۵ اسفند ۲۸, دوشنبه

نوروز مبارک


من که امشب خوشحال نیستم ذوق مرگم. من که کادو عیدمو گرفتم. البته پشتیبانی دوستان عزیزم مثل شنگول بلاخره کار خودشو کرد. دوباره هیجان زده هستم آره خوب می دونم شب عیده اونم بی تأثیر نیست. می تونم بگم آره واقعاً خوشحالم ... نه اصلاً خوشحال نیستم ... بلکه ذوق مرگم. دلم می خواهد یه مهمونی درست حسابی دعوت بشیم خوشگل کنیم وای دلم لک زده برای یه مهمونی که شیک لباس بپوشی. وای دلم یه رقص ایرونی اساسی می خواهد. یاد مهمونی هامون به خیر دلم برای همشون تنگ شده. اگه اینجا بودید همتونو خونم دعوت می کردم براتون هرچی دوست داشتید می پختم. وای جاتون خالی دو روز پیش ته چین پختم. جای همتونو خالی کردم. کی ته جین و داستان حسن کچلو یادش می یاد؟ من که می دونم هرکی یادش نباشه مژگان و خانم امینی یادشون نرفته.
به هرحال من که خوشم. امیدوارم شما هم خوش باشید کنار کانون گرم خانوادتون. امیدوارم کانون خانوادتون همیشه گرم و پایدار باشه و همیشه با شادی و سلامتی کنار هم باشید. آرزو سلامتی، شادی، موفقیت و برکت برای همتون دارم. سال نو همه شما عزیزانم مبارک. عزیزترینید اگه وقت نمی کنم با همتون حرف بزنم معنیش این نیست که دوستتون ندارم. این وبلاگو واسه همین درست کردم که با همتون بتونم یه جا حرف بزنم. باور نمی کنید ولی تک تکتون تو خاطرم هستید در تمام لحظات. حاج خانم دلم برات یه ذره شده قربونت برم چند وقته کسی بهم الکی گیر نداده دلم حسابی تنگ شده. وای ساعت بیلوژیکیم هوای شمالو می خواهد. البته اینجا خیلی هواش شبیه شماله وقتی گرم میشه. ولی دلم عطر بهار نارنج می خواهد. دلم سیر ترشی می خواهد با سبزی پلو که هر سال دائی مسعود سفارش می داد زن علی آقا با سبزی های تازه شمال می پخت بعدشم دائی سعید از علی آقا می پرسید این سبزی ها اسمشون چیه اونم با اون لهجه خفنش می گفت ماهم هیچکدوم نمی فهمیدیم. دلم شومینه می خواد، دلم استخر می خواهد. دلم برای یلدا یه ذره شده که باهم بریم استخر و خودمونو خفه کنیم (البته میدونم الان رفته ایتالیا و اگه من هم ایران بودم باز نمی دیدمش). بعدشم با سارا و نگینو لیلا بریم از نار دریا آلبالو خشکه و ذغال اخته بخربم. بعدش با خانواده خوش اشتها تا صبح رنگ و وارنگ غذا بخوریم. بشینیم دور هم حرفهای دخترونه بزنیم تا صبح بخندیم و ناخونامونو درست کنیم. وای دلم براتون یه ذره شده. دلم برای آلژی توی شمال هم تنگ شده. برای قایم موشک، دوچرخه سواری.
دلم برای عید برای سمنو عمه لیلا، برای همه چی تنگ شده. ولی با همه این حرفها ذوق مرگم.
اییینننننننه که من هرجا باشم ..... بلاخره شادم.
میدونم همتون الان تو راه شمالید، بهتون خوش بگذره. ولی این شمال رفتنها باعث شده در عرض سه سوت برات آماده میشم که بریم مسافرت.
خوب من برم درس بخونم، دوستون دارم، خوش بگذرونید، شاد و تندرست باشید.


نوروز بر همه شما عزیزانم مبارک باشه

Haft Sin


The Haft Sîn
The Traditional Haft Sîn
A major tradition of Norouz is the setting of the Haft Sîn (هفت سین) - the seven 'S's, seven items starting with letter S or sîn (س) in Persian alphabet), which are seven specific items on a table symbolically corresponding to the seven creations and the seven holy immortals protecting them. Today they are changed and modified but some have kept their symbolism. Every family attempts to set as beautiful a Haft Sîn table as they can, as it is not only of special spiritual meaning to them, but also is noticed by visitors to their house during Norouzi visitations and is a reflection of their good taste.
The following list is an example of some common Haft Seen items, though there isn't consensus as to which seven:
sabzeh - wheat, barley or lentil sprouts growing in a dish (symbolizing rebirth)
samanu - a sweet pudding made from wheat germ (symbolizing affluence)
senjed - the dried fruit of the oleaster tree (love)
sîr - garlic (medicine)
sîb - apples, (beauty and health)
somaq - sumac berries (the color of the sunrise)
serkeh - vinegar (age and patience)
sonbol - the fragrant hyacinth flower (the coming of spring)
sekkeh - coins (prosperity and wealth)
Other items on the table may include:
Pastries
Lit candles (enlightenment and happiness)
A mirror
Painted eggs, perhaps one for each member of the family (fertility)
A bowl with two goldfish (life, and the sign of Pisces which the sun is leaving)
A bowl of water with an orange in it (the earth floating in space)
Rose water for its magical cleansing powers
The national colors, for a patriotic touch
a holy book (e.g., the Qura'n, Kita'b-iAqdas, Bible, Torah or the Avesta) or a poetry book (almost always either the Shahname or of Hafez)

۱۳۸۵ اسفند ۲۴, پنجشنبه

این خیییییییییلی بد بود


یه چیزائی در مورد عید نوشته بودم داشتم کاملش می کردم که پست کنم همین طوری هم به یکی از این رادیوهای اینترنتی ایرانی هم گوش می کردم. یه دفعه برای اولین بار این آهنگ گوگوش رو شنیدم. وای حالم بد شد. امروز از اون روزها بود که سر جام بند نبودم. این آهنگ حسابی حالمو گرفت. خیلی صداش غمگین بود. میگم یعنی واقعاً اکثر زنهای ایرانی این حسو دارن و ما نمی فهمیم یا این زیاده روی کرده؟ هر چی که هست شما ها که اینو می خونید اگه میدونید کسی این شرایطو داره نگذارید ادامه پیدا کنه. خیلی شعرش بده آدم حالش بد می شه. من نمی دونم شماهم این اولین بارتونه اینو می شنوید؟ وای من که اولین بار و آخرین بارم خواهد بود. اصلاً طاقتشو ندارم.

من زن ایرانی
اهل خود ویرانی
آینه دغ کرده
بس که هق هق کرده
مثل یه کوه یخ، می چکم در مطبخ

آی مَردُم، مُردَم
باز هم سر خوردم
مُردَم از مَردِ بدِ نامَردَم
من به خود نه، که به زن بد کردم
من پر از تنهائی
وحشت از زیبائی
در نمد پیچیده
بی هوا پوسیده
بره قربانی
ابرک بارانی

آی مَردُم، مُردَم
باز هم سر خوردم
مُردَم از مَردِ بدِ نامَردَم
من به خود نه، که به زن بد کردم

بر تنِ یاسِ سپیدِ سفره
جایِ قلابِ کمر می سوزد
لبٍ فریادِ مرا می دوزد
سیرسیرم سیر از مشت و لگد
برده دارانٍ حقیرِ مرگ بو
بر سرٍ بازار عاشق می کُشند
خوابٍ مخمل را بر هم می زنند
این کنیزکان خواهر منند

آی مَردُم، مُردَم
باز هم سر خوردم
مُردَم از مَردِ بدِ نامَردَم
من به خود نه، که به زن بد کردم

۱۳۸۵ اسفند ۲۳, چهارشنبه

Haji-Firooz


The traditional herald of the Noe-Rooz season is called Haji Firooz. He symbolizes the rebirth of the Sumerian god of sacrifice, Domuzi, who was killed at the end of each year and reborn at the beginning of the New Year . Wearing black make up and a red costume, Haji Firooz sings and dances through the streets with tambourines and trumpets spreading good cheer and the news of the coming New Year.The sound of his songs and the sight of his dance is often analogous to hearing Christmas music in a shopping mall, telling all that Nowrooz is in the air. Although the blackness of his skin has been the source of some racial controversy in Iranian intellectual circles, Haji's intentions and spirit have always been well received and loved by the people.Others believe that the appearance of haji_firouz is related to creating a happy atmosphere in the families. The New Year’s day must begin with joy, happiness and laughter so that during the rest of the year the families will continue to be happy. If the families are not happy, the FARVAHARS who are guests of the families will leave the households which may result in the loss of abundance and blessings from the household. It is for this reason that during these days there are people with funny makeups and joyful songs who will bring laughter and joy to families and with their comical jests and songs bring laughter to houses, streets and market places.In the king’s court also during such celebrations clowns whose profession was to perform mockery and comical acts would perform their skills while musicians played pleasant instruments. It appears that this task in ancient times was performed by black skinned slaves who, with their rather imperfect and strange accents and use of rather unfamiliar expressions combined with their humorous nature, brought laughter to people's faces.Haji Firooz was originally called haji-pirooz, but after the Arabs conquired Persia, the sound of some words changed since in Arabic language they lacked a number of letters. One of these letters was "P" which they replaced with "F".



۱۳۸۵ اسفند ۱۶, چهارشنبه

روز جهانی زن مبارک


اين سروده زيباي پروین اعتصامی را به پيشگاه همه زنان ايران زمين تقديم ميكنم. با امید برابری دوباره و حذف قوانین ناعادلانه امروز ایران زمین. میدونید همین میزان آزادی را هم که الان ما داریم رو مدیون زنان پیشرو و مبارزه قبلی هستیم. یادمون نره که ما هم به همون اندازه برای برابری و آزادی حقوق زنان مسئولیم. دوستتون دارم روز همتون مبارک


كه من پروين فروغ شهر ايرانم
نه پوراندخت - نه آذر دخت - نه آتوسا - نه پانته آ بلكه آرتميس سپهسالار ايران در نبرد پارس و يونانم
مرا گر در مقام همسري بيني نه يك همخواب و همبستر
كه يك همراه و يك يار وفادارم
نه يك برده - مكن اينگونه پندارم كه جوشد خون آزادي به شريانم
بدون زن كجا ميداشت تاريخ تو ؟
آرش با كمانش ؟
كاوه آهنگر با گرز و سندانش ؟
بدون زن كجا ميداشتي آن شاعر طوسي ؟
نگهبان زبان پارسي ؟
استاد فردوسي ؟
مرا گر در مقام مادري بيني
“مگو با من كه هست فرشي از بهشت زير پايم "
نگاهم كن كه زير پاي من دنيا به جريان است
ز نور عشق من رخشنده كيهان است
كه با دستان من گردون بجريان است
كه جاي پاي من بر چهره سرخ و سپيد و سبز ايران است
برو اي مرد دگر مبر آسان به لب نامم
كه من آزاده زن - فرزند ايرانم

شادروان پروين اعتصامي

۱۳۸۵ بهمن ۲۳, دوشنبه

ای ساربان آهسته رو کآرام جانم می​رود

ای ساربان آهسته رو کآرام جانم می​رود
وان دل که با خود داشتم با دلستانم می​رود
من مانده​ام مهجور از او بیچاره و رنجور از او
گویی که نیشی دور از او در استخوانم می​رود
گفتم به نیرنگ و فسون پنهان کنم ریش درون
پنهان نمی​ماند که خون بر آستانم می​رود
محمل بدار ای ساروان تندی مکن با کاروان
کز عشق آن سرو روان گویی روانم می​رود
او می​رود دامن کشان من زهر تنهایی چشان
دیگر مپرس از من نشان کز دل نشانم می​رود
برگشت یار سرکشم بگذاشت عیش ناخوشم
چون مجمری پرآتشم کز سر دخانم می​رود
با آن همه بیداد او وین عهد بی​بنیاد او
در سینه دارم یاد او یا بر زبانم می​رود
بازآی و بر چشمم نشین ای دلستان نازنین
کآشوب و فریاد از زمین بر آسمانم می​رود
شب تا سحر می​نغنوم و اندرز کس می​نشنوم
وین ره نه قاصد می​روم کز کف عنانم می​رود
گفتم بگریم تا ابل چون خر فروماند به گل
وین نیز نتوانم که دل با کاروانم می​رود
صبر از وصال یار من برگشتن از دلدار من
گر چه نباشد کار من هم کار از آنم می​رود
در رفتن جان از بدن گویند هر نوعی سخن
من خود به چشم خویشتن دیدم که جانم می​رود
سعدی فغان از دست ما لایق نبود ای بی​وفا
طاقت نمیارم جفا کار از فغانم می​رود
من میدونم حالا برام دست میگیرید میگید باز این دختره عاشق شده. نه بابا داشتم شهرام ناظری گوش میکردم اینو شنیدم یاد پدر جانم افتادم که میگفت این قسمت آخر این شعر چقدر زیبا است
در رفتن جان از بدن گویند هر نوعی سخن
من خود به چشم خویشتن دیدم که جانم می​رود
همین هیچ قصد و منظوری هم نبوده کاملاً تکذیب میشود. بی خود واسه بچه مردم حرف در نیارید. بله با شمام جوان

Snow Flakes



If you look closely at falling snow, you can see a great many different crystal shapes. There's a lot more to see than you might think!
The above table shows the more common and/or distinctive types of snowflakes. Click on the table for a more detailed look, then scroll down this page for examples of the different types.

Types of Snowflakes

1. Simple Prisms
A hexagonal prism is the most basic snow crystal geometry. Depending on how fast the different facets grow, snow crystal prisms can appear as thin hexagonal plates, slender hexagonal columns (shaped a lot like wooden pencils), or anything in between. Simple prisms are usually so small they can barely be seen with the naked eye.

2. Stellar Plates
These common snowflakes are thin, plate-like crystals with six broad arms that form a star-like shape. Their faces are often decorated with amazingly elaborate and symmetrical markings. Plate-like snowflakes form when the temperature is near -2 C (28 F) or near -15 C (5 F), as dictated by the snow crystal morphology diagram.

3. Sectored Plates
Stellar plates often show distinctive ridges that point to the corners between adjacent prism facets. When these ridges are especially prominent, the crystals are called sectored plates.
The simplest sectored plates are hexagonal crystals that are divided into six equal pieces, like the slices of a hexagonal pie. More complex specimens show prominent ridges on broad, flat branches.

4. Stellar Dendrites
Dendritic means "tree-like", so stellar dendrites are plate-like snow crystals that have branches and sidebranches. These are fairly large crystals, typically 2-4 mm in diameter, that are easily seen with the naked eye.
Stellar dendrites are clearly the most popular snow crystal type, seen in holiday decorations everywhere. You can see these crystals for yourself quite well with just a simple magnifier.

5. Fernlike Stellar Dendrites
Sometimes the branches of stellar crystals have so many sidebranches they look a bit like ferns, so we call them fernlike stellar dendrites. These are the largest snow crystals, often falling to earth with diameters of 5 mm or more. In spite of their large size, these are single crystals of ice -- the water molecules are lined up from one end to the other.
Some snowfalls contain almost nothing but stellar dendrites and fernlike stellar dendrites. It can make quite a sight when they collect in vast numbers, covering everything in sight.
The best powder snow, where you sink to your knees while skiing, is made of stellar dendrites. These crystals can be extremely thin and light, so they make a low density snowpack.

6. Hollow Columns
Hexagonal columns often form with conical hollow regions in their ends, and such forms are called hollow columns. These crystals are small, so you need a good magnifier to see the hollow regions.

7. Needles
Needles are slender, columnar ice crystals that grow when the temperature is around -5 C (23 F). On your sleeve these snowflakes look like small bits of white hair.
One of the amazing things about snow crystals is that their growth changes from thin, flat plates to long, slender needles when the temperature changes by just a few degrees. Why this happens remains something of a scientific mystery.

8. Capped Columns
These crystals first grow into stubby columns, and then they blow into a region of the clouds where the growth becomes plate-like. The result is two thin, plate-like crystals growing on the ends of an ice column. Capped columns don't appear in every snowfall, but you can find them if you look for them.

9. Double Plates
A double plate is basically a capped column with an especially short central column. The plates are so close together that inevitably one grows out faster and shields the other from its source of water vapor. The result is one large plate connected to a much smaller one. These crystals are common -- many snowflakes that look like ordinary stellar plates are actually double plates if you look closely.

10. Split Plates and Stars
These are forms of double plates, except that part of one plate grows large along with part of the other plate. The picture at right shows all eight ways to make a split star. Split plates and stars, like double plates, are common but often unnoticed.

11. Triangular Crystals
Plates sometimes grow as truncated triangles when the temperature is near -2 C (28 F). If the corners of the plates sprout arms, the result is an odd version of a stellar plate crystal. These crystals are relatively rare.
Surprisingly, no one knows why snow crystals grow into these three-fold symmetrical shapes. (Note however that the molecular structure of triangular crystals is no different from ordinary six-sided crystals. The facet angles are all the same.)

12. 12-Sided Snowflakes
Sometimes capped columns form with a twist, a 30-degree twist to be specific. The two end-plates are both six-branched crystals, but one is rotated 30 degrees relative to the other. This is a form of crystal twinning, in which two crystals grow joined in a specific orientation.
These crystals are quite rare, but sometimes a snowfall will bring quite a few. The picture at the far right shows a 12-sider where the two halves are widely separated.

13. Bullet Rosettes
The nucleation of an ice grain sometimes yields multiple crystals all growing together at random orientations. When the different pieces grow into columns, the result is called a bullet rosette. These polycrystals often break up to leave isolated bullet-shaped crystals.

14. Rimed Crystals
Clouds are made of countless water droplets, and sometimes these droplets collide with and stick to snow crystals. The frozen droplets are called rime. All the different types of snow crystals can be found decorated with rime. When the coverage is especially heavy, so that the assembly looks like a tiny snowball, the result is called graupel.

15. Irregular Crystals
The most common snow crystals by far are the irregular crystals. These are small, usually clumped together, and show little of the symmetry seen in stellar or columnar crystals.

16. Artificial Snow
Snow machines shoot a mixture of water and compressed air out of nozzles. The water comes out as fine droplets, and the air cools as it decompresses, causing the droplets to freeze. A fan blows the ice particles onto the slopes.

Source: http://www.SnowCrystals.com

خوب حالا میدونید اسم دونه های برف پست قبلی که به این اسم بود چیه؟ لطفاً پاسخ های خود را تا 12 این ماه به آدرس ما صندوق پستی بفرستید تا به قید قرعه به یکی از آشناهای خودمون بلیط رفت و برگشت تهران، میامی کادو بدیم.

۱۳۸۵ بهمن ۲۲, یکشنبه

خدایا مرسی

;). وای تازه امروز فهمیدم خدایا چی آفریدی؟ نه خودمو نمی گم این گلرو میگم.
امروز حسابی نیاز به رنگ دارم دلم رنگ میخواد نخسوزن سرخابی . از دیدن رنگ حسابی هیجان زده می شم. آخه نکه حالت عادی سرجام بند میشم حالا دیگه خدا رحم کنه. یادم می یاد معلم کلاس اولم می گفت پای مرواریدو باید بست به میز که اینقدر راه نره تو کلاس. حالا خوبه از دو سالگی مهدکودک می رفتم و به قوانین سرباز خونه آشنا بودم وگرنه چی میشد. حالا بعد از این همه سال هنوزم فکر کنم باید پای منو به میز بست وگرنه سرجام بند نمیشم. آخه راستشو بگم دیشب فستیوال رقص بود کلی نورو رنگ دیدم و هنوز از دیشب هیجان زدم. یاد تأترهای پری صابری افتادم. بلاخره یه روز تو یه تأتر اینطوری بازی میکنم. وا ! مگه چه مشکلی داره خوب دکترا داشته باشی وبا که نداری. آخه من اصلاً از زندگی بدون هیجان لذت نمی برم. حالا نه اینکه دیگه آرامش نداشته باشی نه ولی گاهی اوقات واقعاً یه نمه آدرنالین لازمه. یه هم خونه ای بدتر از خودم هم پیدا کردم دیگه پاست کلاً. دو شب پیش رفنیم بانجی جامپینگ اروپائی یعنی نه اینکه از سر آویزون بشی فقط با طناب می بستنت و یه 6 متری از رو زمین می رفتی هوا ودوباره برمیگشتی وای خیلی خوب بود.پیشنهاد میکنم شما هم امتحان کنید. تا شما درحال امتحان کردن هستید من برم به کارام برسم ولی زود برمیگردم.

۱۳۸۵ بهمن ۱۸, چهارشنبه

Be clever

When one door of happiness closes, another opens; but often we look so long at the closed door that we do not see the one which has opened for us.

Helen Keller

۱۳۸۵ بهمن ۱۱, چهارشنبه

پرتو پلا

دیروز یکی از بچه ها که دوتا آزمایشگاه اونورترِ اومد تو آزمایشگاه ما هی الکی قِل می خورد. بهش گفتم امروز ما شکلات نداریم بی خود اینجا نگرد. بعد یکی از بچه ها گفت میتونی برامون بیاری. گفت باشه رفت و با یه بسته آبنبات برگشت و اونارو ریخت تو ظرفی که رو میزه برای همین منظور. بعد هم رفت. همه ما با هم یه کلاس مشترک داشتیم حدود ساعتهای 2 بود که همه خوابمون می اومد و اصلاً آزمایشگاه بیش از حد آروم بود. چون همه خوابشون می آمد. یه قهوه درست کردم همه لیوانهامونو برداشتیم رفتیم سر کلاس. این موضوع برام معما مونده بود واسه همین یه نمه فکر کردم و یادم اومد تنها چیزی که امروز جدید اومده بود تو آزمایشگاه و همه مصرف کرده بودن آبنبات ها بود. نمی دونید آخه چه مدلی خواب بودیم راوی که کلاً یه ساعت کامل خوابید. بعد تو اینترنت جستجو کردم و دیدم حدسم درست بوده. حالا از این به بعد قرارشد مواردی که به آزمایشگاه ما اهدا می شود اول کارشناسی بشه بعد مصرف بشه.
شب حدود ساعت 1 بامداد اومدم خونه. همه خوابیده بودن من هم دلم یه غذا حسابی می خواست ولی خوب نمی شد سر و صدا کرد واسه همین یه غذای کوچولو خوردم و سریال مورد علاقمو نگاه کردم تا غذام تموم شد و رفتم تو تختم بقیشو نگاه کنم. حدوداً ساعت 2:30 دیگه خوابم برد. ولی لین لینو دیدم اومد بیرون از اتاقش و با هم یه خورده حرف زدیم و به این نتیجه رسیدیم که فرادا نمی تونیم زود پاشیم. صبح هم مثل همیشه موبایلم از 6 زنگ زد تا من 7:30 از رخت خواب اومدم بیرون. وای چقدر شبهائی که خوب نمی خوابی این تیکش سخته که از تخت بیای پائین. یه دوش گرفتم و ساعت 9 تو دانشگاه بودم. صبح با آندرا درمورد ساحل میامی حرف میزدم میگفت آفتاب گرمو کنار ساحل تصور کن با درختهای استوائی، پابرهنه روی ماسه گرم و نرم، تصور کن (اگر حتی تصور کردنش سخته) ماسه های گرمو بین انگشتهای پات زمانی که داری گودال میکنی. بعدش قرار شد یه نقاشی بکشیم یا یک پوستر بخریم بذاریم تو اتاق نشیمن که هر روز صبح، ساحل استوائی ببینیم.
نمیدونم این چند روزه چم شده، همش گرممه دیشب گرمم بود امروز تا رسیدم دانشکده رفتم لباسهامو عوض کردم. باز نمی دونم به چی حساسیت دادم که اینطوری گرمم میشه. حالا منظور اینکه به موارد قبلی مبارزه با سرما آلرژی رو هم اضافه کنید. شاید هم به سرما اینجا عادت کردم. من نمی دونم چرا زودتر از زمان لازم به همه چی عادت می کنم. حداکثر زمان برای بازیابی و برگشت به حالت اولیه حداکثر 24 ساعت است، نه بیشتر. وای یادم رفت بگم بلاخره یه کاری که حدوداً 2 ماه بود رو دستم مونده بود و ناتمام بود بلاخره تموم شد و خیالم راحت شد.
خوب خیلی پرت و پلا گفتم! من برم مشقامو بنویسم که کلی کار دارم.
اینم گزارش روزانه دیگه نگید از خودت خبر نمی دی اینم خبر (آخه هر روز نوشتن از این بهتر در نمی یاد).
راستی، ببینم چرا بعضیاتون دیر می یاین سر کار؟ یادم باشه یه صحبتی با رئیستون داشته باشم (حاج خانم هم که فکر کنم مرخصیه).

۱۳۸۵ بهمن ۱۰, سه‌شنبه

باد

دارم بال در می یارم برای اینکه فارسی بنویسم. اصلاً همه تنم درد میکنه از بس فارسی ننوشتم. مثل دیشب که رفتم خونه: آندرآ از اتاقش بدوبدو اومد بیرونو گفت اومدی خونه؟ (آخه دیشب ساعت 12:30 رفتم خونه) یه چاق سلامتی باهم کردیم و بعد با هیجان گفت من امروز تصویر خودمو کشیدم! میخوای ببینی؟ گفتم آره و رفت بیرون از تو ماشینش تو اون سرما آوردش. نشونم داد با ذغال کشیده بود تو 10 دقیقه کارش بد نبود برا ی یک مبتدی. وقتی کاغذ بزرگ نقاشی و ذغال دیدم حالم بد شد دستم یه جوری بود دیگه تحمل نداشتم دلم می خواست مداد بگیرم دستمو یه چنتا صفحه فقط خط خطی کنم. بعد از گپ زدن رفتم تو اتاقم و شروع کردم به کشیدن. چی کشیدم مثل همیشه که این حال بهم دست میده خودمو. همون تصویر همیشگی که تو اتاقم روی دیوار چندتاشو تو بقیه خط خطی ها میتونستی پیدا کنی. ولی هنوزم یه خط خطی حسابی لازم دارم.
حالا همین احساسو الان نسبت به نوشتن دارم. وب لاگ سحرو خوندم دیدم نمیشه باید نوشت. با اینکه کلی کار دارم ولی دیگه طاقتم تموم شده .
از این مدت بگم که اینقد اتفاقات جورواجو افتاده که نمیدونم از کدوم بگم. بهتره از قابل لمس ترین چیز یعنی سرما بگم. اینجا هوا به منفی 28- میرسه. من تا قبل ازاینکه بیام اینجا هر وقت هوا رو تو اینترنت چک میکردم به خودم میگفتم آخه سرعت باد و درجه اون چه معنی داره اصلاً راستشو بخواهید بادو به رسمیت نمی شناختم. حالا با اجازتون در خدمتشون هستیم بنده به شخصه کلی خدمتشون ارادت دارم. وقتی باد می یاد حتی بالا صفر هم آزار دهنده هست چه به رسد به زیر صفر. مورد دیگه من لباس بافتنی و بقیه پلیورهای گرم برام فرق نمی کرد. ولی اینجا قشنگ تمام دونه های لباس بافتنیتو حس می کنی "نخسوزن" اگر لباست مامان دوز باشه و یه دست نبافته باشه تمام نواقص بافتنی دونه به دونه به رخت کشیده میشه( آره اونم به خاطر وجود حضرت باده). مورد دیگه که قبل از ورود به این محل درکی ازش نداشتم و به نظرم مسخره بود خز دور کلاهِ. الان اگر اون دور کلاهت نباشه و دور صورتتو نگیره بیش از پیش مورد نوازش جناب باد قرار می گیرید ....
البته از وقتی که اومدم اینجا چیزهای زیادی یاد گرفتم ولی اینها فعلاً در خود این پست بود. همچین یه نمه حالم بهتره من برم به زندگیم برسم ولی باز بر کی گردم.
اوه اوه، یادم رفت بگم قوربونتون برم من به خدا خوبم، سرما اذیتم نمی کنه اینجه حتی از سرما هم میشه لذت برد. چون من اینجا از دو تکنیک اصلی به علاوه مخلفات استفاده میکنم که کلی خوبه. آهان تکنیکم چیه :
لباس گرم مناسب.
روش همشهریمون
مخلفات هم لطف دوستانه که شامل حالم میشه

خوب من برم تا بعد.

۱۳۸۵ بهمن ۴, چهارشنبه

Smile


Sometimes one smile means more than a dozen roses. :D

۱۳۸۵ دی ۳۰, شنبه

Snow Flakes

به زودی در موردش براتون می نویسم جالبه ولی الان نمی تونم چون کار دارم. فقط خواستم سرفصلها رو بگم تا سر فرصت بنویسم.







Havayeh -22

.

;) قابل توجه بندگان گناهکار

۱۳۸۵ دی ۱۹, سه‌شنبه

You know

dance
as though no one is watching you,
love
as though you have never been hurt before,
sing
as though no one can hear you,
live
as though heaven is on earth. - souza

تبریک مامان و بابا

دیشب موقع اومدن خونه طبق معمول صندوق پستی رو چک کردم و دیدم کارت های تولدم از ایران رسیده. اومدم خونه و بازشون کردم و این جمله هارو دیدم:


مروارید گلم
ای که قشنگ ترین صدای زندگی مان تپش قلب توست و با شکوهترین روزدنیا روز تولد توست.


تولدت مبارک
مامان و بابا
دیماه 85



دیگه نتونستم جلو اشکامو بگیرم. کارت خوشگلشون با تقاشی آبرنگ نقش بهار انرژی دوباره به من داده.
یه چیز با نمک! مامان و بابا من همیشه وقتی روزنامه و مجله می خوندن و میدیدن موضوعی جالب هست یا اینکه ما باید بدونیم اون مقاله یا نوشته رو می بریدن و به در یخچال می زدن که ما بخونیم. حالا که من دیگه ایران نیستم و اونها هم می دونستن من با خوندن این جملات ممکنه گریه کنم همراه کارت برام یک مقاله که از روزنامه بریدن شده فرستادن با این عنوان راز خنده.
حالا من براتون یه چند جمله از این مقاله را می نویسم که خودم خیلی ازش خوشم اومد.
" شوخی ها و خنده ها روش های صادقانه بیان عواطف انسانی اند. در این لحظات، انسان ها با فرونشاندن خشم و عصبانیت به حفظ تندرستی خود کمک می کنند."
حالا اینم دلیل اینکه من خوشحالم و دلم نمی یاد حتی یه دونه از شماها رو از دست بدم.
"حضور انسان ها در گروه های مردمی و تجمعات، امکان خندیدن افراد را 30 برابر بیش از اوقات تنهائی می کند"
یه چیز با نمک دیگه که من خودم همیشه باهاش روبرو میشم اینه که هر وقت به من میگن نخند من بیشتر خندم می گیره. به قول هم شهریمون نخسوزن موقع عکس گرفتن. تو این مقاله هم همینو گفته.
یه چیزی یادم اومد! من وقتی داشتم از پاریس برمی گشتم تهران وقتی پام رسید تو فرودگاه مهرآباد یه جورائی داشتم بال در می آوردم و اینقدر شاد بودم که اصلاً شادیم قابل کنترل نبود از تک تک اجزاء صورتم شادی فوران می کرد. من اولین نفر بودم که به قسمت کنترل گذرنامه رسیدم. طبق معمول یک معمور بد اخلاق که با خودش هم قهر بود پشت باجه بود. پاسپورتمو گرفت و بعد دیگه اونم نتونست جلو خندشو بگیره فقط برای کنترل خودش گفت پس تو همیشه میخندی. آخه عکس تو پاسپورتم هم مثل بقیه عکسام لبخند داشت.
مطلب دیگه ای که تو این مقاله نوشته اینکه خنده مسریه.
در نهایت دوستان احساسات منفی درونی تان را با خنده های واقعی بیرون بریزید. بله با شماهستم دوست عزیز که داری این مطلب را می خونی بخند. حاج خانم شما! روی صحبتم با شما هم هست.
دوستتون دارم یه عالمه و از همه شما که باعث شدید تولدم را و سال جدید زندگیم را عالی شروع کنم متشکرم.
از همتون بابت تبریکهای صمیمانه تان از سر تا سر دنیا متشکرم.
همچنین از کادو های خوشگلتون
تبریکها
تلفنها
نامه ها
پیغامها
کارتها
کارتهای الکترونیکی
Emails
SMS
Scripts
PMs
مهمونی
...و
ممنونم.
با داشتن شما خوشحالم و واقعاً دنیا به کاممه