دارم بال در می یارم برای اینکه فارسی بنویسم. اصلاً همه تنم درد میکنه از بس فارسی ننوشتم. مثل دیشب که رفتم خونه: آندرآ از اتاقش بدوبدو اومد بیرونو گفت اومدی خونه؟ (آخه دیشب ساعت 12:30 رفتم خونه) یه چاق سلامتی باهم کردیم و بعد با هیجان گفت من امروز تصویر خودمو کشیدم! میخوای ببینی؟ گفتم آره و رفت بیرون از تو ماشینش تو اون سرما آوردش. نشونم داد با ذغال کشیده بود تو 10 دقیقه کارش بد نبود برا ی یک مبتدی. وقتی کاغذ بزرگ نقاشی و ذغال دیدم حالم بد شد دستم یه جوری بود دیگه تحمل نداشتم دلم می خواست مداد بگیرم دستمو یه چنتا صفحه فقط خط خطی کنم. بعد از گپ زدن رفتم تو اتاقم و شروع کردم به کشیدن. چی کشیدم مثل همیشه که این حال بهم دست میده خودمو. همون تصویر همیشگی که تو اتاقم روی دیوار چندتاشو تو بقیه خط خطی ها میتونستی پیدا کنی. ولی هنوزم یه خط خطی حسابی لازم دارم.
حالا همین احساسو الان نسبت به نوشتن دارم. وب لاگ سحرو خوندم دیدم نمیشه باید نوشت. با اینکه کلی کار دارم ولی دیگه طاقتم تموم شده .
از این مدت بگم که اینقد اتفاقات جورواجو افتاده که نمیدونم از کدوم بگم. بهتره از قابل لمس ترین چیز یعنی سرما بگم. اینجا هوا به منفی 28- میرسه. من تا قبل ازاینکه بیام اینجا هر وقت هوا رو تو اینترنت چک میکردم به خودم میگفتم آخه سرعت باد و درجه اون چه معنی داره اصلاً راستشو بخواهید بادو به رسمیت نمی شناختم. حالا با اجازتون در خدمتشون هستیم بنده به شخصه کلی خدمتشون ارادت دارم. وقتی باد می یاد حتی بالا صفر هم آزار دهنده هست چه به رسد به زیر صفر. مورد دیگه من لباس بافتنی و بقیه پلیورهای گرم برام فرق نمی کرد. ولی اینجا قشنگ تمام دونه های لباس بافتنیتو حس می کنی "نخسوزن" اگر لباست مامان دوز باشه و یه دست نبافته باشه تمام نواقص بافتنی دونه به دونه به رخت کشیده میشه( آره اونم به خاطر وجود حضرت باده). مورد دیگه که قبل از ورود به این محل درکی ازش نداشتم و به نظرم مسخره بود خز دور کلاهِ. الان اگر اون دور کلاهت نباشه و دور صورتتو نگیره بیش از پیش مورد نوازش جناب باد قرار می گیرید ....
البته از وقتی که اومدم اینجا چیزهای زیادی یاد گرفتم ولی اینها فعلاً در خود این پست بود. همچین یه نمه حالم بهتره من برم به زندگیم برسم ولی باز بر کی گردم.
اوه اوه، یادم رفت بگم قوربونتون برم من به خدا خوبم، سرما اذیتم نمی کنه اینجه حتی از سرما هم میشه لذت برد. چون من اینجا از دو تکنیک اصلی به علاوه مخلفات استفاده میکنم که کلی خوبه. آهان تکنیکم چیه :
لباس گرم مناسب.
روش همشهریمون
حالا همین احساسو الان نسبت به نوشتن دارم. وب لاگ سحرو خوندم دیدم نمیشه باید نوشت. با اینکه کلی کار دارم ولی دیگه طاقتم تموم شده .
از این مدت بگم که اینقد اتفاقات جورواجو افتاده که نمیدونم از کدوم بگم. بهتره از قابل لمس ترین چیز یعنی سرما بگم. اینجا هوا به منفی 28- میرسه. من تا قبل ازاینکه بیام اینجا هر وقت هوا رو تو اینترنت چک میکردم به خودم میگفتم آخه سرعت باد و درجه اون چه معنی داره اصلاً راستشو بخواهید بادو به رسمیت نمی شناختم. حالا با اجازتون در خدمتشون هستیم بنده به شخصه کلی خدمتشون ارادت دارم. وقتی باد می یاد حتی بالا صفر هم آزار دهنده هست چه به رسد به زیر صفر. مورد دیگه من لباس بافتنی و بقیه پلیورهای گرم برام فرق نمی کرد. ولی اینجا قشنگ تمام دونه های لباس بافتنیتو حس می کنی "نخسوزن" اگر لباست مامان دوز باشه و یه دست نبافته باشه تمام نواقص بافتنی دونه به دونه به رخت کشیده میشه( آره اونم به خاطر وجود حضرت باده). مورد دیگه که قبل از ورود به این محل درکی ازش نداشتم و به نظرم مسخره بود خز دور کلاهِ. الان اگر اون دور کلاهت نباشه و دور صورتتو نگیره بیش از پیش مورد نوازش جناب باد قرار می گیرید ....
البته از وقتی که اومدم اینجا چیزهای زیادی یاد گرفتم ولی اینها فعلاً در خود این پست بود. همچین یه نمه حالم بهتره من برم به زندگیم برسم ولی باز بر کی گردم.
اوه اوه، یادم رفت بگم قوربونتون برم من به خدا خوبم، سرما اذیتم نمی کنه اینجه حتی از سرما هم میشه لذت برد. چون من اینجا از دو تکنیک اصلی به علاوه مخلفات استفاده میکنم که کلی خوبه. آهان تکنیکم چیه :
لباس گرم مناسب.
روش همشهریمون
مخلفات هم لطف دوستانه که شامل حالم میشه
خوب من برم تا بعد.
خوب من برم تا بعد.
۲ نظر:
salam khoshgelam akh gofty az sarmaye inja,dobare yadam omad:akharin koocheye bonbaste donya lolol.vali midoni chie hata injam ba in sarma bazivaghta inghad etefaghhaye jorvajor miofte,ke adam tarjih mide dar khedmate hamoon hazrte bad bashe ta dar khedmate bazi az adama.1000 ta movazebe khodet bash.boos
Bahat 150% movafegham shayadam bishtar 90% lol.
ارسال یک نظر